سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 91/12/25 | 12:46 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

حدیث ثقلین و مسئله عصمت ائمه علیهم السلام

اساس مسئله در باب امامت آن جنبه معنوی است . امامان یعنی‏
انسانهایی معنوی مادون پیغمبر که از طریقی معنوی اسلام را می‏دانند و
می‏شناسند و مانند پیغمبر ، معصوم از خطا و لغزش و گناهند . امام ، مرجع‏
قاطعی است که اگر جمله‏ای از او بشنوید نه احتمال خطا در آن می‏دهید و نه‏
احتمال انحراف عمدی که اسمش می‏شود عصمت . آنوقت شیعه می‏گوید اینکه‏
پیغمبر ( ص ) فرمود : « انی تاریک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی »
( 2 ) من بعد از خود دو شی‏ء وزین باقی می‏گذارم ، قرآن و عترت خودم ، نص‏
در چنین مطلبی است .
اما آیا پیغمبر چنین چیزی گفته یا نگفته ؟ قابل انکار نیست . این‏
حدیث ، حدیثی نیست که فقط شیعه روایت کرده باشد بلکه حدیثی است که‏
حتی اهل تسنن از شیعه بیشتر روایت
کرده‏اند . در ایامی که ما در قم بودیم ، اوایلی بود که " رساله الاسلام "
که رساله‏ای است که دار التقریب منتشر می‏کند ، منتشر می‏شد . در آنجا یکی‏
از علمای اهل تسنن در مقاله‏ای این حدیث را به این شکل نقل کرده بود که‏
پیغمبر فرمود : « انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و سنتی » . مرحوم‏
آیة الله بروجردی که مردی بود واقعا و به تمام معنا عالم و روحانی و در
اینگونه مسائل بسیار عاقلانه فکر می‏کرد ، طلبه فاضلی به نام آقا شیخ قوام‏
و شنوه‏ای را که خیلی اهل کتاب و تتبع بود و نسبتا مرد خوبی هم هست ،
راهنمایی کردند که این حدیث را از کتب اهل تسنن استخراج کنند که شاید
در بیش از دویست کتاب از کتب معتبر و مورد اعتماد اهل تسنن نوشته‏اند
که پیغمبر فرمود : « انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی » . و
این حدیث در مقامات متعدد ب وده چون پیغمبر ( ص ) این مطلب را در
جاهای مختلف به همین شکل فرموده است . البته منظور این نیست که پیغمبر
( ص ) حتی یک بار هم نگفته است که من دو چیز در میان شما می‏گذارم ،
کتاب و سنت ، چون منافاتی نیست بین " کتاب و سنت " و " کتاب و
عترت " زیرا عترت برای بیان سنت است . صحبت این نیست که ما به‏
سنت رجوع کنیم یا به عترت مثل اینکه سنت موجودی از پیغمبر داریم و یک‏
عترت در کنار آن ، یا باید به سنت مراجعه کنیم یا به عترت ! بلکه سخن‏
اینست که عترت است که مبین واقعی سنت است و تمام سنت نزد آنهاست .
« کتاب الله و عترتی » یعنی شما باید سنت مرا از عترت من تلقی کنید .
علاوه بر این ، خود همین که می‏گوئیم پیغمبر فرمود : « انی تارک فیکم‏
الثقلین کتاب الله و عترتی » سنت است چون حدیث پیغمبر است . منافاتی‏
میان ایندو نیست . تازه اگر در یک جا که آن هم قطعی نیست پیغمبر فرموده باشد : « انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و سنتی » در چندین‏
جای دیگر به آن صورت فرموده . اگر در یک کتاب به این صورت نوشته شده‏
، لااقل در دویست کتاب دیگر به آن صورت نوشته شده است .
به هر حال آن شخص رساله‏ای در این زمینه تهیه کرد و آن را فرستادند به‏
دارالتقریب مصر . دارالتقریب هم بی انصافی نکرد و همان کتاب را چاپ و
پخش کرد چون مستند بود و نمی‏توانستند آنرا رد کنند و بگویند چنین چیزی‏
نیست ، قابل رد کردن نبود . حالا اگر مرحوم آیة الله بروجردی می‏خواست‏
مثل دیگران عمل کند ، جار و جنجال و هیاهو راه می‏انداخت که اینها چه‏
می‏گویند ؟ ! می‏خواهند حقوق اهل بیت را از بین ببرند ، اینها سوء نیت‏
دارند و . . .
بنابر این آن روح اصلی امامت اینست که اسلام که دینی است جامع و کلی‏
و پر فروغ ، آیا بیان آن همان مقداری است که در قرآن اصول و کلیاتش ذکر
شده و در کلمات پیغمبر اکرم که خود اهل تسنن هم روایت کرده‏اند ،
توضیحاتش بیان گردیده است ؟ هر چه اسلام بود ، همین بود ؟ البته نازل‏
شدن اسلام بر پیغمبر تمام شد ولی آیا اسلام بیان شده همان بود ؟ ، [ تمام‏
اسلام نازل شده بود ؟ ] یا اینکه بعد از پیغمبر ( ص ) اسلام نازل شده بر
ایشان که هنوز خیلی از مسائل آن از باب اینکه باید حاجت پیش بیاید ،
زمان بگذرد و تدریجا بیان شود بیان نشده بود ، نزد علی ( ع ) بود که‏
ایشان می‏بایست برای مردم بیان کند . در این صورت همین حدیث کتاب الله‏
و عترتی عصمت را هم بیان می‏کند زیرا پیغمبر می‏فرماید دین را از این دو
منبع بگیرید . همانطور که قرآن معصوم است یعنی در آن خطا وجود ندارد ،
آن دیگری هم معصوم است . محال است که پیغمبر

به این قاطعیت بگوید بعد از من دین را از فلان شخص بگیرید ولی آن شخص‏
برخی از سخنانش اشتباه باشد .
اینجاست که فرضیه شیعه با فرضیه اهل تسنن در مسئله بیان و اخذ دین در
اساس فرق می‏کند . آنها می‏گویند همانطور که با رفتن پیغمبر وحی منقطع شد
، بیان واقعی دین یعنی آن بیانی که معصوم از خطا و اشتباه باشد هم تمام‏
شد . هر چه از قرآن و احادیثی که از پیغمبر رسیده استنباط کردیم ، همان‏
است و دیگر چیزی نیست .